ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
برگی دیگر از دل نوشته های سردار شهید سیّدجعفرمنصوری
- خـدایا ! خـدایا! خوبم کن ، تا خوب ترها را بشناسم.
- خـدایا ! ایمانم بده تا ایمان دارها را بشناسم.
- خـدایا ! تقوایم ده تا تقوا داران را بشناسم.
- خـدایا ! شناختم ده تا تو را بهتر بشناسم.
- خـدای من ! برایت می میرم ، خدایا خودت شاهدی راست می گویم. خدایا ! کاشکی گناه نداشتم و صادقانه در راهت جان می سپردم. الآن که روزها و لحظات آخر عمر را می گذرانم ، می بینم در حقّت خیلی ظلم روا داشته ام.
- خـدایا ! من می دانم که مستحق آتشم ، مستحق عذابم . ولی خدای من ! اقرار می کنم که تقصیر کارم ، هرچه گناه کردم پرده پوشیدی ، خدای من ! پرده از گناهانم بر ندار . خدایا ! اگر می خواهی مرا بسوزانی ، دستم به جایی بند نیست.خـدایا ! به حق یتیمان شهداء ، به حق اشکهایشان و به حق آه دلشان ازگناهانم در گذر .
سیّدجعفر منصوری - 1364/11/17 شب ِقبل از عملیات والفجر 8 (فتح فاو)