سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

زندگینامه و وصیت نامه شهید محمود برجعلی زاده صبوری

زندگینامه روحانی شهید محمود برجعلی زاده

استان: قم شهرستان: قم تولد: 4/1/1339-قم شهادت: 2/1/1361- شوش

در تورّق صفحات تقویم تاریخ، عصر روز پنجشنبه، چهارم فروردین ماه 1339 کودکی متولد شد که نامش را «محمود» نهادند. محمود وارد دوران ابتدایی می گردد و اواخر همان دوران بود که به علت علاقه شدیدش به تحصیل علوم دینی وارد حوزه علمیه می شود. ایشان قریب به چهار سال به تحصیل علوم دینی می‌پردازد. یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در اوایل دی ماه سال 57، وی در کمیته استقبال از امام مشغول فعالیت شد و پس از پیروزی انقلاب و تشکیل کمیته انقلاب اسلامی همچنان به فعالیت‌های انقلابی خود ادامه داد و در مبارزه با قاچاق اسلحه و مواد مخدر و دستگیری افراد فاسد تلاش زیادی کرد. در اواخر مهرماه 58، همراه با چند تن از برادران از طرف حزب حرکت اسلامی افغانستان عازم آنجا می‌شود تا مرهمی بر زخمهای آنها باشد. پس از تسخیر لانه جاسوسی و تحرکات شیطانی در مرزهای کشور، در اسفند ماه 58 با پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، جهاد فی سبیل الله را به طور رسمی و منسجم شروع می‌نماید. در فروردین 59، ضد انقلاب‌ها درمناطق مختلف کردستان بخصوص در شهر سنندج مستقر شده و سنگر بندی کرده‌اند. محمود در این هنگام به سنندج اعزام می‌شود و جان برکف در کنار دیگر برادران سپاهی و برادران کُرد مسلمان در پاکسازی و دفع اشرار همت می‌گمارد و به یاری خداوند قسمت مهمی از خاک عزیز کردستان از جمله سنندج و مریوان و آبادی‌های اطراف، از لوث وجود جنایت‌کاران پاک می‌شود. در اواخر شهریور 59 که صدام خائن، تجاوز به خاک میهن اسلامی را آغاز نمود، محمود ابتدا با گروه بهداری به خرمشهر و دیگر شهرهای جنوب اعزام گردید. در بازگشت به قم بلافاصله به جبهه فارسیان اهواز اعزام شد و در قسمت توپخانه به نبرد با کفار بعثی برخاست. او پس از مدتی به علت کارایی و قدرت بدنی و نظامی علاوه بر فرماندهی توپ 105، در عملیات چریکی و شکار تانک‌های دشمن و پاکسازی میادین مین شرکت می‌نماید. محمود در سال 59 تصمیم به ازدواج می‌گیرد و در ساعت 9 شب 22 بهمن که فریادهای تکبیر امت شهیدپرور ایران به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب از پشت بام خانه‌ها به آسمان بلند بود، خطبه عقد جاری می‌شود و محمود در حالی که لباس فرم سپاه را به تن داشت، سند ازدواج را امضاء می‌نماید. او در آن شب گفت: این فرم، هم لباس دامادی و هم کفن من خواهد بود. ایشان طی مدتی که در قم و تهران مشغول انجام وظیفه بود، در پی فرصتی بود که بتواند مجدداً به جبهه اعزام شود و چون در این روزها سخن از یک حمله گسترده و سراسری می‌رفت، آرزو داشت که در این یورش بزرگ شرکت نماید؛ بنابراین تصمیم گرفت قبل از فرا رسیدن نوروز سال 61 خود را به جبهه‌های نبرد برساند تا شاید به قول خودش یا شهادت نصیبش شود یا موفق به زیارت کربلا گردد. عصر روز اول فروردین ماه 1361 فرمان حرکت به سوی دشمن و محل‌های درگیری صادر می‌شود و در آن عملیات ترکش به محمود اصابت می‌کند و حدود ساعت 30/10روز دوشنبه، دوم فروردین ماه 61، ایشان پس از استقامت بسیار در حالی که خون زیادی از بدنش رفته بود، به درجه رفیع شهادت نایل می‌گردد. بدن این شهید عزیز به قم منتقل و در روز هشتم فروردین مصادف با شب وفات حضرت فاطمه زهرا -سلام‌الله‌علیها- در گلزار شهدا به خاک سپرده می‌شود. «روحش شاد و راهش پررهرو باد»




وصیت نامه شهید محمود برجعلی زاده صبوری

بسم الله الرحمن الرحیم

اکنون، آن روز فرا رسید که هر لحظه انتظارش را می کشیدم تا شاید بتوانم به دیار همیشه زندگان بپیوندم و دینم را به اسلام و قرآن ادا کنم. امروز می بینم؛ رژیم بعثی مخالفت خود را با امت مسلمان تا جایی رسانده که آنها را به توپ و موشک می بندد لیکن بی خبر از آن جاست که اینان (رزمندگان کفرشکن اسلام) از مکتب حسین -علیه السلام- الهام گرفته اند و شهادت را پیروزی مهم تری می دانند. من چند ماموریت به عنوان پیوستن به نیکان (شهدا) رفتم ولی سعادت نیافتم. شاید بتوانم در این خطه خوزستان (محل زندگی مسلمانان) که به وسیله صدام تکریتی و به دستور اربابانش اشغال شده خاری باشم تا در موقع بلعیدن، گلویشان را بدرم. باید بگویم که این ناجوانمردان که نتوانستند به ما ضربه کاری بزنند اگر بخواهند از نظر اقتصادی چاه های نفت ما را بگیرند؛ آنقدر می جنگیم تا خونمان با طلای سیاه آمیخته شود و کارشان را مختل سازد و این گونه اسلام را به آنها بنمایانیم و این چنین جهان را به حیرت وا داریم و ادامه خون حسین بن علی -علیه السلام- را به نمایش بگذاریم. … پدر و مادرم برای اسلام نگران باشند نه برای من. پدر بزرگوارم! بعد از من چیزهایی را که از من باقی مانده به آنهایی که از من طلب دارند بدهید مثلاً بانک و جاهای دیگر، به آن صورت بدهکاری ندارم اگر داشته باشم یادم نیست، یک اندازه هم خیرات بدهید . به فرموده امام از نظر مادی به فقرا بنگرید و از نظر معنوی به اولیاء الله ]بنگرید[. سعی کنید به فقرا کمک کنید . برادر و خواهرهایم را قرآن تعلیم دهید و آنها را به جریانات روز واقف گردانید. به جای این که ناراحت شوید خوشحال شوید زیرا افتخار از این بزرگ تر نیست. خداحافظ پدر و مادر و برادران و خواهرانم . شما را به خدای بزرگ می سپارم تا زنده هستید از خدمت کردن به اسلام سستی نورزید. … حماسه گران ایرانی می خروشند و خون می افشانند. تاریخ نویسان قلمشان از حرکت باز نمی ایستد. جوانان با فریاد الله اکبر به لقاءالله می پیوندند. پدران صبر و بردباری پیشه می کنند تا خانواده را همچنان پا برجا نگهدارند و مادران شیردل با داغی که به گوشه جگرشان رسیده همچنان با یاد خدا استقامت می کنند. چرا؟ پرواضح است، اینان فقط به پیروزی قطعی اسلام فکر می کنند و این جانبازان را که در جبهه می بینید هدفشان نابودی کفر و نفاق است. آیا وقت آن نرسیده ما هم دینمان را به این ملت زحمتکش و ستم کشیده ادا کنیم؟ ما می رویم. امیدواریم خدا هم ما را بپذیرد و این شهادت را سرپوش گناهانمان کند . به مادرم بگوئید برایم گریه نکند چون از اجر و ثوابی که باید برایش بنویسند کم می کنند و اصلا افسوس نخورد. بلکه افتخار کند. برادرانم و خواهرانم را حزب اللهی و در خط امام تربیت کنید تا حسابی در مقابل مسامحه گران بایستند . پیامم به ملت بیدار همیشه در صحنه این است که هیچ گاه از امام و خطش جدا نشوید .

فدای همه شما ملّت ستمدیده - محمود برجعلی


منابع:

1.http://farzandanezahra.com

2.http://yademanisar.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد