خادم الشهید کیست ؟؟
خادم الشهید کسی است که دوست دارد مثل شهید باشد،
پا جای پای او بگذارد، ادای او را در بیاورد، مثل او حرف بزند، لباس بپوشد و کار کند.
خادم شهدا کسی است که به دنبال تقرب است، آن هم از سریع ترین راهش، مُتقن ترین راهش.
برای رسیدن به آن باید خودش را خلاص کند، از وابستگی ها
از ظواهر، از راحتی ها و آسایشها.
اخلاص را هم در حد اعلا بیابد و در کارها و فعالیتهایش پیاده کند.
اول قدمش هم، هم لباس شدن با شهدا است.
بعد کم کم پا پتی و پابرهنه میشود، هیأتی میشود.
یواشکی ظرف و ظروفها را میشوید.
محل مناجات شبانه و روزانه اش هم در میدان مین روزگار است، بدور از چشمان فرمانده.
نگاه های مهربانانه و حرف زدنهایی که رنگ و بوی اخلاص دارد، قابل حس است.
اما نمیدانی این استعدادهای شکوفا شده در تک زدن ها را چگونه باید کنترل کنی؟
خادم الشهید را مثل شهدا باید در آسمانها جست .
البته هر از گاهی جنبنده هایی نادر به نام آنها در شلمچه و طلائیه و فکه مشاهده میشوند، آن هم سالی یک بار.
قیافه هایشان، ادا و اصولهایشان و حرکات و سکناتشان خیلی خنده دار است .
کلا آدمهای پر ادعائی هستند.
مثلا میگویند ما مرد جنگیم، حاجی به ما بگو کجا برویم شمشیر بزنیم؟
آخر یکی نیست به اینها بگوید کوچولوها بروید شیرتان را بخورید، اگر خواستید بستنی بخورید . شما کجا؟ شهادت کجا؟ شمشیر زن کجا؟
آنها قاه قاه میخندند و میروند. و صدایشان در یاد میماند.
بعدها که در ذهنت جستجو میکنی تا تصاویر و صداها را تطبیق دهی. چهره های آشنا می یابی.
چهره ضابط را، مزینانی را، علی جنیدی را، سلیمانی را، حجت را، حقیقی را، شاید هم حسین حق پرست را.
حالا نوبت توست که قاه قاه بخندی.
«یاران همه رفتند و من از قافله جا مانده ام»
ثبت نام اردوی فصل مصاف از 10 دی ماه آغاز و تا 8 بهمن ادامه دارد، وی در ادامه با بیان اینکه اردوی فصل مصاف امسال مانند سال گذشته با همکاری نیروی دریایی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با رویکرد استکبار ستیزی برگزار خواهد شد افزود:فصل مصاف 93 فصل جدیدی از شیوه ی نوین برگزاری اردو در کشور می باشد که اینبار با طرحی جامع و منحصربفرد با محوریت استکبارستیزی، برگزار خواهد شد.
ایشان باذکر این نکته که شروع دوره ها از 10 بهمن ماه می باشد اعلام کرد : تمامی امکانات و هماهنگی های مورد نیاز جهت رفاه حال شرکت کنندگان و بهره برداری کامل مخاطبین از این اردو که در جزایر لارک و هرمز برگزار می شود ، انجام شده و ان شاء الله در فصل مصاف در نظر داریم با اجرای عملیاتهای آبی از جمله: جت اسکی ، کانو رانی ، سکان داری ، غواصی و عملیات های خاکی مانند راپل ، پینت بال ،تیراندازی و تاب وتوان ، نگاه ویژه و جدیدی را از خلیج فارس در دید مخاطبان ایجاد کنیم ، هم چنین بازدید از دستاوردهای نظام و ناو جماران دریچه ای جدید از اعتماد به نفس و اتکا به توانمندی داخلی را در مخاطبین ایجاد خواهد کرد که قالب این برنامه هابا همکاری سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
جمشیدی در ادامه بیان کرد : اردوی فصل مصاف با توجه به اینکه در قلب خلیج فارس برگزار می شود بسیار جذاب و مهیج است و امسال با تنوع قسمت ها و طراحی ویژه ی عملیات ها، هیجان این اردو چندین برابر خواهد شد.
امیر جمشیدی، در پایان با بیان اینکه این اردو از کادر مجرب فرهنگی و عملیاتی تشکیل شده است افزود : علاقه مندان و گروه ها و مجموعه های مختلف جهت ثبت نام این دوره از اردو های موسسه فصل رویش می توانند با مراجعه به سایت http://faslerouyesh.ir اطلاعات بیشتر جهت ثبت نام و نحوه اجرای برنامه های اردوی فصل مصاف بدست آورند.
مراسم غبار روبی مزار شهدا توسط خادمین شهدا
دوستانی که علاقه به خادمین شهدا شدن دارن به لینک زیر مراجعه کنن.
ثبت نام خادمین شهدا راهیان نور جنوب 93-94
در آستانه ی اربعین سرور آزادگان عالم ثبت نام سراسری خادمین شهدای راهیان نور جنوب به زودی آغاز می گردد.
کمیته مرکزی خادمین راهیان نور کشور مسئولیت برنامه ریزی و اجرای نام نویسی از علاقه مندان به خدمت به زائرین کوی شهیدان را در ایام راهیان نور عهده دار می باشد، بر این اساس زمان دقیق و سایت ثبت نام در روزهای آتی از طریق رسانه ها به صورت رسمی اعلام می گردد.
علاقه مندان پس از مراجعه به سایت و درج اطلاعات فردی جهت تأیید مشخصات و تعیین دوره اعزام به کمیته های خادمین استان محل سکونت خود معرفی می شوند.
به گفته کمیته مرکزی خادمین راهیان نور سال گذشته بالغ بر 20 هزار نفر آمادگی خود را جهت خدمت به شهدا در حماسه عظیم فرهنگی بین المللی راهیان نور اعلام نمودند.
شهردار اروميه در يك اقدام جالب و تحسين بر انگيز، به دليل درخواست مرخصي رفتگر شهرداري و نداشتن نيروي جايگزين، به جاي وي به سر كار رفت.
به نقل از باشگاه خبرنگاران، امروز تولد مهدی باکری یکی از سرداران بزرگ دفاع مقدس است، وی در فروردین 1333 در میاندوآب به دنیا آمد، تحصیلاتش مهندسی میکانیک بود و آخرین مسئولیتش فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود، او 25 اسفند 1363 در رودخانه دجله به شهادت رسید و جسدش مفقود شد.
شهرداری که رفتگر شد
اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار ارومیه؛ در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما شهرداری اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، شهردار ارومیه است.
آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن. شادی روحش صلوات.
گفت: آنقدر که امر کند الان بمیر؛ می میرم.
در سوال بعد پرسیدند چقدر امام خامنه ای را دوست داری؟
گفت: آنقدر که اگر امر کند سر سید حسن رو بیار؛ می برم.
مادر پول و طلاهاش رو که داد از در ِ ستاد پشتیبانی جنگ خارج شد.
مسئول مربوطه فریاد زد :
مادر رسیدتون !
مادر خندید و گفت :
" من برای دادن دو پسرم هم رسید نگرفتم ... "
ما تا ابد مدیون مادرانی هستیم که به فرزندانشان ایثار آموختند ...
ابراهیم دراول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت.
او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را یه یهترین نحو تربیت نماید.
ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان. سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.
حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیاردر رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد.
او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد.
اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.
مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی درازو گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند.
دروالفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانالهای فکه مقاومت کردند اما تسلیم نشدند.
سرانجام در 22 بهمن سال 61 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او راندید.
او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام وغریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.
به اندازه یک غذای شور!!!
شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببینم؟
پیر مغان : شب یک غذای شور بخور.آب نخور و بخواب.
شاگرد دستور پیر رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد: استاد
دائم خواب آب میدیدم! خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم.کنار لوله آبی
در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول...گفت اینا رو خواب دیدم!
پیر مغان فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛ تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!
فقط 22 روز تا کربلای ایران در این مدت در ایام راهیان ممکن در منطقه باشم و توانایی بروز رسانی نداشته باشم ولی بعد از اتمام با کلی عکس بروز رسانی میکنم
و لی تا ایام راهیان نور بروز رسانی می کنم یاعلی
شهید کیایی جوانی متدین و مذهبی بود و تا جایی که برایش مقدور بود، نمازهای خود را در مسجد اقامه می نمود و برای کمک رسانی به هم نوعان خود بسیار کوشش می کرد. اخلاق اسلامی او و احترام خاصش به والدین و نیکی به مردم به برجستگی شخصیت والای او می افزود. این شهید در عین حال که انسانی مهربان بود، در مقابل کسانی که مخالف انقلاب و امام بودند، می ایستاد و با آنها برخورد می کرد و در صدد هدایت و روشن نمودن واقعیت در افکارآنان بر می آمد. فریضه امر به معروف و نهی از منکر را در وهله ء اول در خانواده و بعد در اجتماع از وظایف خود می دانست.
شهید خسرو کیایی در دوران پیروزی انقلاب از اعضای فعال پایگاه واجارگاه بود و اغلب اوقات در کنار حفاظت از سنگر دین، در همانجا به مطالعات علمی خود می پرداخت. شهید کیایی توانست در مدت کوتاه عمر پربرکت خود مراتب خداشناسی وخودشناسی را همراه انس و الفت گرفتن با کلام خدا و الگو برداری از علمای برجسته دینی به نحو مطلوبی در کردار و رفتارش نشان داده و به زیباترین شکل ممکن به آنها جامه عمل بپوشاند.
فرازی از وصیت نامه شهید
شما ای امت حزب الله در صحنه باشید و حفاظت کنید از لباس انقلاب که همان فقیه و قوانین اسلامی هستند تا که انقلاب اسلامی مان به دست کفاران خدانشناس زمانه یعنی آمریکا و شوروی و عمالشان نیفتد.
اين برگي از وصيت نامه شهيد بابايي است كه خودش نوشته و اميد است اندك زره اي ما را به خدا نزديك كند .
ای شهید! مگر چه می بینی که این چنین شاد و مسروری؟
لبخند بزن دلاور!
لبخند بزن بر آنچه به آن دست یافته ای.
لبخند بزن که آنچه وعده الهی بود، به حقیقت پیوسته است.
لیخند بزن به فرشتگان مقربی که به استقبالت آمده اند. به همرزمان شهیدت. به امام شهدا...
لبخند بزن به ما که چشم به شفاعت تو دوخته ایم.
پیش از این درباره شهیدی از اهواز به نام «محمدرضا حقیقی» شنیده بودم در زمانی که می خواستند او را وارد قبر کنند بر لبانش لبخند دلنشینی نقش بسته بود...
و دیگر بار لبخند شهید «رضا قنبری». لبخندی از سر رضایت. شوق، آرامش، ...
به راستی بر این لبخند زیبا و دلنشین چه شرحی می توان نوشت؟
نام: شهیـد رضا قنبری
شهادت: مصادف با شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) - 19 /8 /64
مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها) قطعه: 26 ردیف: 35
شماره: 33
12 بهمن 92 از تالش حرکت کردم 13 با هزار درده سر و گیر کردن تو برف خودمو رسوندم به تهران به همراه یکی از دوستانم به دانشگاه امام صادق رفتیمو به هیت میثاق شهدا رفتیم چقدر خادمین خوب با محبت همه را همراهی
می کردند رفتیم و بعد ازنماز ایت الله جاودان امد از محضر شان استفاده معنوی کردیم و بعد دعا حاج میثم مطیعی
امد انگار به من دنیا را دادند و تا میثم مطیعی را دیدم و به خودم قول داده بودم تا اگه رفتم هیت تا زور تو دستام و بود سینه حسینی به عشق ولایت وشهدا سینه به زنم بعد از مراسم رفتم پیش حاج میثم بهش گفتم یکی از ارزوه هام دیدن شما سینه زدن تو هیت شما بود او به من توصیه کرد که درس بخوانم و بعد خدا حافظی کردیم ان شب تا صبح باورم نمی شد که حاج میثن مطیعی را ببینم
التماس دعا برای شهادت
شام
می گذرد.....
جنگ در سوریه به نقاط حساس خود نزدیک می شود. از طرفی ایالات
متحده قصد حمله به این کشور را دارد و از طرف دیگر هر روز اخبار
پیروزی های پی در پی نیروهای سوری را در جبهه مبارزه علیه
سلفیون می شنویم.
اما نکته قابل توجه کشته شدن مردم بیگناه توسط تروریست هاست
حمله تروريستي در "الحوله" سوريه
اما اکنون افسوس ؛ نه به خاطر میل باطنی و علاقه ، بلکه به خاطر جو فرهنگی تحمیل شده از طرف غرب از طریق ماهواره ، اینترنت و . . . بی حجابی را به حجاب ترجیج می دهند و موجب هزاران فساد در جامعه می شوند و ارزش خود را به کل ، نابود می کنند . . .
خودتان آمار های طلاق سال های 1314 را با الآن مقایسه کنید و حتما خواهید دید که چطور درصد طلاق در جامعه افزایش یافته است ؛ که بیشترین درصد آن ریشه در بدحجابی دارد . . .
ببین دشمنان ایران اسلامی بی حجابی تو را چگونه تعبیر می کنند : مارتین ایندیک محقق آمریکایی و یکی از مقامات بلند پایه آمریکایی:
«هر زن محجبه در کوی و برزن ایران ، به منزله پرچم جمهوری اسلامی است لذا ما برای براندازی این نظام باید این حجاب را سست کنیم .
دیگر وقت آن نیست که دانشجویان را به خیابان ها بکشانیم، بلکه باید حجاب را
از سر زنان برداشت و از این طریق می توان نظام اسلامی ایران را نابود کرد. »
صد افسوس که ما در خواب غفلت هستیم و دشمن در حال طراحی طرحی جدید برای ضربه زدن به اسلام و این حکومت اسلامی است . . .
بنده
واقعا تعجب می کنم که چطور کسانی حاضر می شوند برای دریافت چندین لایک بی
ارزش ، ارزش خود را زیر پا گذاشته و شخصیت خود را به صورت عمومی نابود
سازند . . .
خواهر من بیا و خود را در بازار مردان هوسران رایگان نفروش چرا که ارزش تو بیشتر از هر چیزی است
پ . ن :باید حرکت زنان 17 دی 1314 را نوعی حماسه تلقی کرد که در دفاع از اسلام و ارزش خود به صورت خودجوش با تمام وجود مقاومت کردند . . .
از این به بعد مطالب بیشتری در حوزه حجاب و عفاف نوشته خواهد شد . . .
نحوه عملکرد صدا و سیما را می توان با سوق پیدا کردن مردم به ماهواره و نتوانستن دولت برای کنترل این معضل مقایسه کرد تا جایی که وزیر فرهنگ و ارشاد اعتراف می کند که بیش از 70 درصد ایرانیان از ماهواره استفاده می کنند .
وقتی صدا و سیما درست عمل نمی کند و برنامه های جذابی برای خانواده پخش نمی کند مطمئنا افراد برای پرکردن خلاء در وجودشان که مشاهده برنامه های جذاب می باشد ، به ماهواره سوق پیدا می کنند .
شاید کسانی گویند که صدا و سیما حتی شبکه بین المللی به اسم آی فیلم (Ifilm) که مخاطب های زیادی را داراست ، دارد . . .
اما باید گفت که این شبکه تلوزیونی به دلیل ساخته نشدن برنامه های جدید که اکثر برنامه هایش به برنامه های بیست سال گذشته بر می گردد و حداکثر ، 10 درصد از برنامه های پخش شده در این شبکه تلوزیونی جدید و نو هستند .
خوب برسیم به اصل مطلب ؛ دشمن از این حفره و نقص استفاده می کند و طوری برنامه های خود را برنامه ریزی می کند که مناسب با علایق خانواده و افراد باشد و در خلال این برنامه ها ، اهداف خود را پیاده سازی می کند که امروزه در شهر های بزرگ و کوچک تاثیرات آنرا در محیط اجتماعی و خانواده می بینیم .
امروزه دیگر در بین سیر زیادی از زنان ، چادر معنایی ندارد چرا که استفاده از آنرا ، عقب ماندگی خطاب می کنند که این عامل از زمانی شروع شد که مردم از ماهواره استفاده کردند .
امروزه اگر از فرزندان دو سوال متفاوت پرسیده شود که یکی معرفی سریال های ماهواره و دیگری معرفی چندی از شهدای ایران ؛ مطمئنا و یقینا سوال اولی را بهتر جواب می دهند الا تعداد کمی از کودکان .
باشد که بتوانیم نفوذ این بی بند و باری و فقر فرهنگی توسط ماهواره و کم کاری از صدا و سیما را روزی جبران کنیم و بتوانیم آنرا کنترل و حل کنیم.
خواهرم،ممنونم ...
ممنونم از تو که در این گرمای طاقت فرسای تابستان،در این بی حیایی هم نوعانت ،در این شهر آلوده به چشمان ناپاکـــــ،
حجابت را که از مادرم زهـــــــــرا به امانت گرفته ای حفظ میکنی...
امروز از برای خواهرانم می نویسم...
خواهرم...
چادر میراث مادری شیعیان است ؛
پارچه سیاهی که تنها کوردلان روزگار تاب دیدنش را ندارند ...
و تو ای خواهرم !
در جنگ نرم امروز ، پررنگ ترین و پیش رفته ترین سلاح همین چادری ست که بر سر داری .
پس محکم نگاهش دار و با کوردلان زمانه ، مردانه ستیز کن که امتداد سرخی خون شهدا ، سیاهی چادر توست ...
.
.
.
چند درجه حرارت بیشتر پختـه ترت مـی کند..!
هــوا ممنونم!
گرم که می شوی
تازه می فهمم لذت حجاب را...
لذت بندگی را...
یا علی*****
شب هنگام ؛ محمد باقر – طلبه جوان - در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس
دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در
گوشهای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را
همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع
ندادی!
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از
تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد
باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …
علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود
هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع
میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله
با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند
و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را
به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام
علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند.
از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.