سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

شهید علی آراسته


شهید علی آراسته

زندگی نامه

شهید «علی آراسته» در سال 1346 در روستای «ارزنق» از توابع «سراب» در خانه‌ای ساده، امّا پر از صفا، محقّر، امّا به وسعت دل‌های ساکنانش گسترده و آسمانی، به دنیا آمد. ساده‌زیستی به دور از تکلّف شهر‌نشینان و لبریز از صفای کودکان در خانه‌ای که به بهشتی روی زمین می‌مانست، رشد کرد.

تحصیلات

دوران ابتدایی را در مدرسة ابتدایی روستا به پایان رساند. وجود مشکلات زیاد نتوانست شوق و اراده وی را جهت تحصیل در هم شکند و اشتیاق جاری بر اراده‌اش، علی را روانه شهر سراب کرد و در مدرسة «فردوس» دوران راهنمایی را آغاز نمود. آن سال‌ها بزرگ معلّم عشق و آزادی به او می‌آموخت که زندگی زیر بیرق کفر هرگز و علی این درس را در راهپیمایی‌ها مشق می‌کرد. بعد از پایان دوران راهنمایی، قدم به دبیرسان نهاد. دوران دبیرستان مصادف بود با اوج قیام مردم علیه رژیم پهلوی. و او نیز خود را به امواج توفنده مردم سپرد تا هیبت پوشالی رژیم شاهنشاهی را درهم شکند. در آن دوران، نهال انقلاب -که میوه‌هایش همه عطر بهشت را می‌داد -توسّط گروهی معاند و مزدور مورد حمله قرار گرفت. و منافقین کوردل، سعی در انحراف نسل جوان و نوجوان را در مدارس داشتند، او راه مبارزه با افکار الحادی منافقین را سلاح عقل و برهان ‌دانست و با تشویق خانواده در حوزة علمیة «امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)» تبریز ثبت نام نمود

  .

عروج خونین

 شهید علی آراسته از سال 1360 تا 1365، هفت بار به جبهه رفت. علی با سعی و تلاش فراوان توانست در کنار درسهای حوزه -که در حال فراگیری معالم و حاشیه بود- مدرک دیپلم را اخذ و در کنکور سراسری شرکت کند. اهل تقوا بود و زنگار دنیا پرستی را از دل زدوده بود. تجلی خدا را در جبهه دیده بود و هفت‌بار جان را در جای جای جبهه صفا داده بود و سرانجام در حج خونین خود در «عملیات والفجر» در اردیبهشت سال 1365 در منطقة «دریاچة نمک» به فیض شهادت رسید. «روحش شاد و قرین اولیا، باد

خاطره از همرزم شهید

«طلبة شهید: علی آرسته» «اخلاص» رزمندگان دور هم جمع شده‌اند بودند؛ هر کدام خاطره‌ای نقل می‌کردند؛ از پادگان آموزشی، اعزام، شب عملیات و مجروحیت‌ها؛ یکی از دوستان رو به علی کرد و گفت: تو هم از چگونگی مجروح شدنت بگو. او برافروخته شد و با حالتی ناراحت. سکوت اختیار کرد. علی ببخش منظور خاصی نداشتم؛ می‌خواستم فقط خاطرات شب عملیات زنده شود. علی در جواب گفت: «آنچه را که برای خدا داده‌ایم و عملی را که برای خدا انجام داده‌ایم نباید در معرض دید دیگران قرار دهیم ونیازی به این نمی‌باشد که دیگران بدانند ما چه کار کرده‌ایم

وصیت نامه

قال‌الله تعالی: «وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله» اشهد ان لااله‌الا‌الله و اشهد ان محمداً رسول‌الله و علیاً ولی‌الله. به‌نام خدایی که جانم در دست اوست. بنام او که تمامی نصرت‌ها و پیروزی‌های ما از اوست. بنام او که بر ما منت نهاد و چه منتی و چه نعمتی والاتر از این که ما را در آن دنیا نزد خدا و پیامبران و امامان رو سفید نمود. من یقین دارم که اگر همه ما شب و روز خدای را شکر کنیم، حتی یک میلیونیم شکر او را بجای نیاورده‌ایم. چرا که گفتن شکر، خودش هم شکری لازم دارد و حالت شکرگویی پیداکردن، شکری دیگر. اگر در کشور ما انقلاب نمی‌شد، در ذهن خود تجسم کنید که در چه وضعی بودیم؟... ... مسئولیت شما مردم بسیار خطیر است و هر کس قادر نیست از امتحان الهی بیرون آید. گروهی کمبودهای ناشی از جنگ و انقلاب را نقل مجالس خویش نموده‌اند. من از اینها می‌پرسم که آیا در زمان گذشته هم می‌توانستید اینگونه نق بزنید در حالیکه وضعتان از هر لحاظ مخصوصاً از نظر معنوی پایین صفر بود؟ پس بدانید که به شما آزادی داده‌اند ولی سعی کنید که از این آزادی سوء استفاده نکنید. این عده مطمئن باشند که این جوانان و نوجوانان معصوم که جان خود را نثار انقلاب کردند ولی کلمه‌ای در مورد کمبودهای ناشی از انقلاب و جنگ را بر زبان نیاوردند بلکه خود را مدیون انقلاب می‌دانستند، آنها را فراموش نخواهند کرد. یک نفر که از ما به شهادت می‌رسد، باید دهها نفر جای او را پر کنند. مگر جان ما از جان آنها عزیزتر است. مگر آنها پدر و مادر ندارند. مگر آنها زندگی ندارند. وصیت شهیدان در آخرین لحظات این بود که اگر می‌خواهید در آن دنیا رو سفید باشید، اسلحه ما را بردارید و به یاری دین بشتابید. عده‌ای از گوشه و کنار زمزمه می‌کنند که جنگ طولانی شده، ولی بدانند که این هم عللی دارد که یکی از آن علتها این است که خداوند می‌خواهد ما را سخت امتحان کند تا همه را بیازماید و ببیند که در طول جنگ هر کس دنبال چه هدفی است و با خون شهیدان چه بازیهایی می‌کند و با فریفتن مردم و با ظاهر اسلامی چه مقاصدی را دنبال می‌کند. «انّ ربک لَبالمرصاد». و شاید علت دیگرش هم خود ما باشیم چرا که ما آنطور که شاید و باید احساس وظیفه نمی‌کنیم. اگر همه ما از اول وظیفة اسلامی‌مان را می‌شناختیم و عمل می‌کردیم، شاید قدرت عمل بیشتری در عرصة جهانی داشتیم. من یک خواهش از تمام برادران حزب‌اللهی دارم و آن این است که شما را قسم می‌دهم بخون بناحق ریخته شدة شهیدان، بین برادران متعهد و حزب اللهی فاصله نیاندازید و هر کس را با یک مارک از صحنه دور نکنید. بخدای سبحان قسم که این از بزرگترین گناهان است و بزرگترین عامل شکست انقلاب. این جوانان معصوم را اذیت نکنید. اینها برای انقلاب زحمت‌ها کشیده‌اند و حتی بعضی جانشان را در این راه داده‌اند. اینها در این انقلاب از ما سهیم‌تر هستند. از خدا بترسیم و هر یک از اینها را با عنوان فلانی زیاد مسئولیت شناس نیست، به پایگاه نیاید بلکه سعی کنید جذب کرده و بعد آنها را به وظایفشان آشنا سازید، همه که یکسان نیستند. از برادران محصل و طلبه که تا حال بسیار در انقلاب فعالیت نموده‌اند و حتی با شرکت در جبهه‌های جنگ شهدای زیادی به انقلاب فدا کرده‌اند، خواهش می‌کنم که به وصیت این شهدا عمل کنند و این طور توجیه نکنند که آری، درس خواندن از جبهه رفتن واجب‌تر است. اگر ما در موقع احتیاج به جبهه نرویم و دشمن خدای نکرده بر ما مسلّط شد، درس چه فایده‌ای به جامعه خواهد داشت؟ آنها که شهید شدند خیلی هم از ما متعهدتر بودند و خیلی علاقه داشتند که به انقلاب و آیندة مسلمین خدمت کنند، ولی احساس وظیفه کردند و رفتند و شهید شدند. اگر ما اکنون احساس وظیفه نکنیم آن موقع هم به فکر محرومان نخواهیم بود بلکه در خدمت طبقه مرفّه قرار خواهیم گرفت. ما باید ارزش این شهیدان را بدانیم. آنها بر گردن ما حق دارند و در بهترین لحظات زندگی برای دفاع از حق تکّه تکّه شدند. اینها بودند که فساد را از جامعه ریشه کن نمودند. اینها بودند که بی‌حجابی را از جامعه ما زدودند و الآن که می‌بینید گروهی لباسهای زننده پوشیده و یا بدحجابی می‌کنند، می‌خواهند لجاجت کنند. این کارشان جنبة سیاسی دارد. می‌خواهند امت اسلامی را اذیت کنند و می‌خواهند احترام خون شهدا را از بین ببرند و ما از مردم و مسئولین جمهوری اسلامی می‌خواهیم که جلوی اینها را بگیرند. مردم از دست این مفسدین خسته شده‌اند. در پایان متذکر می‌شوم که ای مردم ایران! تا حال امتحان خود را بحمدالله خوب داده‌اید، سعی کنید تا زمانی که فتنه در جهان است به این جنگ ادامه دهید و در تشییع جنازه شهدا و مراسم نماز جمعه و دعای کمیل و مراسم ایام‌الله شرکت کنید و بدانید که برای اجانب در کشور ما جایی نمانده است و بعد از شما هم فرزندانتان با سرمشق گرفتن از شما به این نهضت به نحو احسن ادامه خواهند داد. من از تمام کسانی که بنحوی از من بدی دیده‌اند، عاجزانه می‌خواهم که به بزرگواری خودشان ببخشند و مرا حلال کنند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

بندة ذلیل و گناهکار خدای سبحان و رحمان

علی آراسته

منبع سایت تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد