سردارگمنام گیلانی

سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری
سردارگمنام گیلانی

سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

زمزمه عشق 4

برگی دیگر از دست نوشته های سردار شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

 با خود می گویم ؛ ای بنده سزاوار سرزنش و نکوهش ! ای ناشایست ! بدان این روزها و لحظه هایی که در آن بدنیا آمده ای ، زندگی می کنی و تا وقتی که می میری به همانند ایستگاه مسافرتی است که تو از آن ایستگاه ها به وطن اصلی خودت که برای زندگی جاودان در آن آفریده شده ای سفر می نمایی. خدواند متعال تو را به این سفر فرستاده است تا از فایده های آن و کمال های سرشاری که در آن است از خرد خرمندان ، دانش دانشمندان ، حکمت حکیمان ، تفکر دانایان و . . . بهره مند شوی.

 با خود می گویم ؛ ای بنده عاصی ، اگر تو در این سفر برای خشنودی خداوند متعال عمل کنی و راهنمایی های او را پیروی نمایی و همواره نگران و دلواپس سفارشات حق تعالی باشی ، از بهره های این سفر و فضائل بیشمار آن بقدری نصیب تو می گردد که تمامی حسابگران دنیا هم از شمردن انواع و اقسام آن عاجز شوند چه رسد به تعداد آنها.

 با خود می گویم ؛ دنیا وسیله ای است برای پیمودن راه کمال ، مبادا خوردن و خوابیدن ، لذّت بردن از لذت های دنیوی هدفت گردد . مبادا که ره گم کنی و شب و روزت را به لهو و لعب سپری نمایی. دنیا دو گونه است مذموم و ممدوح ، دنیای مذموم همان اسیر لذات گذرا و لحظه ای  دنیا شدن و آنها را هدف قراردادن است. و دنیای ممدوح ، دنیا را وسیله ای برای دانستن از همه چیز برای رسیدن به زیست عقبی و آخرت . دنیای مذموم ؛ دنیا برای دنیاست و دنیای ممدوح؛ دنیا برای آخرت است.

 با خود می گویم ؛ بدان که مقام ، زن و فرزند و پول ، خوشی های گذرا و . . . وسیله ای موقت برای تو مهیا شده اند و مسافر را دیر یا زود ترک محل سفر باید و به سوی وطن خویش (سرای آخرت) کوچ نمودن و خوشا به حال آنان که چشم دل بگشودند و خویشتن را یافتند و پستی ها را رها نموده و برای بازگشت به وطن خویش مهیا گشتند.

 

                                          مورخه 1363/08/24 مقرلشکر 8 نجف اشرف

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
mona یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 18:07

خدایا استوار کن قدمهای همه ی ما در دنبال کردن راه شهیدان عزیز

رضا شنبه 9 آذر 1392 ساعت 23:27

سلام سید شهید من ،با خود می گویم من کیستم که در ستایش دلیرمردی های شما بگویم ،با خودمی گویم آیا ما میتوانیم ذره ای از شجاعت شما را نشان دهیم ،با خود می گویم ،آیا ما نیز لیاقت شهادت را خواهیم یافت و هزاران باخود می گویم دیگر، در انتها می بینم که نه .چرا که ما غرق گناه و دنیاییم وهرگز به آنچه می خواهیم ،نخواهیم رسید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد