سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

آخرین نامه سردار شهید سیّدجعفر(منصور)منصوری به خانواده اش(1365/02/07)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم؛

سپاس و ستایش خداوند بزرگ را که ما را از پیروان علی علیه السلام قرار داد . سلام و درود بر شما خانواده محترم و بزرگوارم. شاید این دیگر آخرین نامه ای باشد که به دست شما می رسد و دیگر دستی نباشد تا قلم را بر روی کاغذ سفید به رقص  در آورد و برای شما از ایثار جوانان وطن برروی کاغذ با خط ترسیم نماید.

مادرم شاید دیگر نتوانم باغچه های جلوی خانه ات را برایت آبیاری کنم . شاید دیگر نباشم تا تو را در آغوش بگیرم و ببوسمت . مادرم من رفتم مانده راهم و من رفتم تا دین اسلام را زنده کنم و با قطرات خونم درخت اسلام را آبیاری نمایم. شب ها می نشستم می گفتم خدایا دوستانم رفتند مانده ام تنها. گاهی  می گفتنم ، سیّد! تو ادامه دهنده راه دوستانت هستی و پس از مدّتی می خندیدم می گفتم من ! من که این لیاقت را ندارم ، جای عزیزانی همچون علی اکبرحسین علیه السلام را پر کنم . مادرم از کجا برایت بگویم در این فکرم چه چیزی برایت بنویسم تا دل نازک تو را تسکین بخشد . مادرم از شهادتم به خواهرم چیزی نگویید چون خیلی کم طاقت است . مادرم ! می گویم و میگویم! آنچه نباید برایت بگویم می گویم از ناگفتنی های زیاد که برای مادران دردناک است و همچنین خواهران. یک روزی پیشت بودم و راه می رفتم ، صحبت می کردیم و می خندیدم امّا حالا جانم زیر خاک شده است . مادرم !  این را بدان جای همه مان آن جاست ، چه زود و چه دیر به آنجا سفر خواهیم کرد. پس چه بهتر که با شهادت به آنجا سفر کنم ، چه بهتر که با شهد شهادت سفر نمایم.

مادرم ! می دانم جوان از دست دادن مشکل است و در سوگ جوان نشستن سخت . امّا نگاه کن ببین ما نرویم چه کسی دین اسلام را یاری خواهد کرد . آیا آنهایی که در کنج اتاق نشسته اند و نق از گرانی ، کمبود و و و می زنند. آنها در خودشان فرورفته اند هنوز خوابند امّا نمی دانند امّا با چشم باز ، و جزء خود کسی را نمی بینند.

 

 

مادرم ! صبر پیشه کن و همچون زینب سلام الله علیها باش . مادرم ! من امانت بودم و دادن امانت به صاحبش غصه ندارد . خوشحال باش و افتخار کن که پسرت را در راه خداوند متعال هدیه کرده ای. 

 به برادرانم سفارش جبههرفتن و به خواهرانم رعایت حجاب را سفارش می کنم. به سیّدجلال(بردار شهید) بگوییدبیاید ل8 نجف اشرف و جای خالی مرا پر کند و در گردان 14 معصوم (ع) باشد و با دوستانم محمد زمانی ، باقر مظاهر ، مجتبی محمدی فرد ، مرتضی محمدی فرد. 

 والسلام - خدا حافظ شما از همه شما حلالیّت می طلبم.

فرزند کوچک شما سیّدجعفر منصوری – 1365/02/07

نظرات 1 + ارسال نظر
امیرو پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 00:36

شهیدان زنده اند الله اکبر .......... بخاطر شهیدان است که مازنده ایم

خداوند متعال همه عزیزانی که هنوز یاد و خاطره شهداء را در جان و دل دارند و بر نشر اهداف متعالی شهداء اهتمام می ورزند توفیق عنایت فرماید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد