سردارگمنام گیلانی

سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری
سردارگمنام گیلانی

سردارگمنام گیلانی

شهید سیّد جعفر(منصور) منصوری

وصیت نامه و زندگی نامه شهید حمیدرجبی مقدم

زندگی نامه شهید:

حمید رجبی مقدم در سال 1337 در کهنه بازار انزلی متولد شد . خانواده اش مذهبی و پر جمعیت بودند . حمید پسر پنجم بود و 6 برادر و یک خواهر داشت .

سالهای راهنمایی را در مدرسه بزرگمهر گذراند و فعالیتهای مذهبی و مبارزاتی خود را از همان سالها آغاز کرد.از اینرو با حضور بیشتر در مجالس سخنرانی روحانیونی که به شهر دعوت می شدند و مطالعه کتب اسلامی و آشنایی با جوانان مذهبی شهر بر آگاهای و اطلاعات مذهبی خود افزودو با معارف انسان ساز اسلام آشنا شد.با تأسیس مؤسه ولیعصر (عج) به فراگیری احکام اسلامی پرداخت اما سازمان امنیت شاه مانع از تشکیل این کلاس ها شد بنابراین به پیشنهاد حمید این کلاس ها و جلسات در مساجد ،منازل یا جنگل های طالش برگزار شد .

با خروش مقدس امام بزرگوار(ره) وی به همراه سردمداران انقلاب انزلی اقدام به چاپ و تکثیر اعلامیه های مراجع و توزیع نوارهای سخنرانی بیدارکننده روحانیون و پخش کتب اسلامی ممنوعه نمود .

در سال 1356 برا ی کمک و همچنین گسترده کردن فعالیتهایش وارد پرورشگاه شد . بعد از پیروزی انقلاب در سال 1357 وارد کمیته انقلاب اسلامی شد و در ابعاد نظامی و فرهنگی وتبلیغی فعالیت های چشمگیری انجام داد.

با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سپاه همکاری نمود و بعد از گذراندن 6 ماه دوره آموزش عالی فرماندهی در تهران به سمت جانشینی فرماندهی سپاه انزلی - فرمانده عملیات - منصوب شد

شهید رجبی مقدم در سازماندهی سپاه رضوانشهر ، آبکنار و چوکا نقش اساسی داشت .

 در 16 آبان سال 1359 با خانم سکینه سهراب نیا که به پرورشگاه برای کمک به بی سرپرستان رفت و آمد می کرد، آشنا شد و ازدواج کرد .

 سپس سپاه جنگل را تشکیل داد که مسؤلیت آن به عهده رجبی گذاشته شد او هم بسیار متعهدانه عمل نمود و طی 6 ماه جنگلهای چوکا و اطراف را از لوث وجود منافقین پاکسازی کرد .

 با شروع جنگ تحمیلی علی رغم اشتیاق شدید ، به خاطر نیاز سپاه به فرماندهی ایشان ، اجازه رفتن به جبهه را نگرفت و بار اول که بدون اجازه رسمی قصد رفتن کرد ،از مازندران بازگردانده شد . دفعه دوم با اصرار زیاد اجازه بازدید از مناطق را گرفت .وقتی برای گذراندن دوره آموزشی نیروها را به اردوگاه رامسر بردند ،حین تمرینهای ورزشی پای ایشان شکست و 2 ماه در گچ بود و باز هم از رفتن باز ماند.در همین 2ماه دخترش سمانه در تیر ماه سال 61 متولد شد .

 بعد از باز کردن گچ پا ، شهید بلافاصله به جبهه رفت و بعد از 40 روز برای یک مرخصی 3 روزه به شهر برگشت .

کسی نمی دانست این سه روز آخرین فرصت دیدار پدر با دختر 2 ماهه اش است 20 روز بعد در 10 آبان 1361 در عملیات محرم ،در منطقه عین خوش با رمز یازینب(س) شهد شهادت را نوشید . دومین سالگرد ازدواج شهید حمید رجبی مقدم ، روز تشیع پیکر مطهرش بود .

 

نامه ای عارفانه به دخترش سمانه:

 در آغاز عملیات محرم، حمید فراقتی یافت، برای دختر نازدانه اش، نامه ای عرفانی نوشت، نامه ائی که «سمانه» باید برای خواندش، خواندن و نوشتن را آموخته باشد، اکنون محرم سال «1361» است، سمانه هنوز دوسالش تمام نشده، حمید دقیقآ بیست و چهارساله است و در آن شب سرد زمستانی، حمید برای سمانه، این گونه نوشته است:
فرزندم! دارم به عرفات و منا نزدیک می شوم. به قربانگاه گناهانم را می شویم و از خدا، خدا می جویم.
با خدا معامله می کنم که مرا از عذاب دردناک نجات بخشد.
دارم به امام حسین (ع) می گویم: ای حسین مظلوم و ای امام غریب و ای قهرمان حق، که نتوانستند حقانیت را درک کنند، اگر چه در روز عاشورا نبودم تا به افتخار یاوریت نایل آیم، ولی امروز برای اسلام و احیای سنتت حاضر می شوم.
تو ای دختر کوچکم! اگر به شهادت نایل گشتم و نتوانستی به من بابا بگویی، می توانی بعد از گشودن زبان، این ندا را سردهی «جنگ جنگ تا پیروزی» پیروزی لشکریان حق تعالی، بر تمامی مظاهر کفر و شرک و فساد و تباهی، که این رسالتی بود بر دوش پیامبران.
سمانه جانم! تو بزرگ می شوی و به عنوان دختر من «سکینه وار» راهم را ادامه می دهی.
اسلام را یاری می کنی و پیام مرا به «شام ها و به کوفه ها» و به همه جا می بری.
دخترم
! لحظات پرارزش و نورانی لحظاتی است که انسان به یاد خدا باشد.
همیشه پیرو ولایت باشید و تمام صحبتهای امام را در زندگیتان به کار ببرید و به دنبال روحانیت مبارز و انقلابی و پیرو خط ولایت فقیه حرکت کنید که جدایی از روحانیت، جدایی از اسلام است و جدایی از اسلام بار دیگر بردگی و استعمار.
قرآن و نهج البلاغه را بخوانید و به مجالس مذهبی دعا بروید.
نماز را در اول وقت و به جماعت اقامه کنید و بعد از نماز دعا بخوانید که پاک کننده قلبهای آلوده و بیدار کننده دلهای خفته می باشد . به فرموده امام عزیزمان "مسجدها را خالی نگذارید".
شهدا را فراموش نکنید و از خانواده های آنان دلجویی کنید که آنها یادگار عاشقان الله هستند.
به تمام دوستان و آشنایان بگویید که از این حقیر راضی باشند ، بنده نیز از کسی گله و شکایت ندارم.
پیرو خاندان ولایت و ائمه معصومین (ع) باشید و قرآن و سنت را خوب رعایت کنید.
شما را به جان امام زمان برای امام عزیزمان این امید مستضعفان جهان دعا کنید
.